زیباترین قسم سهراب سپهری


به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم میگذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!

زندگی ذره کاهیست،

که کوهش کردیم،

زندگی نام نکویی ست،

که خارش کردیم،

زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،

زندگی نیست بجزدیدن یار

زندگی نیست بجزعشق،

بجزحرف محبت به کسی،

ورنه هرخاروخسی،

زندگی کرده بسی،

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاکوچه وپس کوچه واندازه یک عمر بیابان دارد.

ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺴﺎﺯ ....

ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ !!!

ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﻨﺪ ....

ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺴﺎﺯ ....

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ....

ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ ...

ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩ !

ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺘﻨگت ﺷﻮﻧﺪ ....

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖﻭﻟﯽ ...

ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ !

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﮐﻢ ﻧﺒﻮﺩ ....

.

جشنواره فیلم های 10دقیقه ای

نگاه همه به پرده سینما بود.

(جشنواره فیلم های 10 دقیقه ای ...)

اکران فیلم شروع شد.

شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق بود...دو دقیقه از فیلم گذشت چهار دقیقه دیگر هم گذشتهشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق بود!

صدای همه درآمد.اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.

ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایینو به یک کودک معلول قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید..

جمله زیرنویس فیلم: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.

قدر زندگیتان را بدانید!

متنی فوق العاده


در جامعه ای زندگى میکنم که بسیاری از مردمانش با یک " استخاره " هدف تعیین میکنند و با یک " عطسه " از هدف خود دست میکشند!!!میان آرزوی تو ومعجزه خداوند، دیواری است به نام ایمان و اعتماد پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او ایمان بیاور و اعتماد کن...

هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد...

ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم به خدا!!

توفان های زندگی

دختر کوچکی هرروز پیاده به مدرسه می رفت وبرمی گشت.آن روزصبح هوا رو به وخامت گذاشت وتوفان ورعدوبرق شدیدی درگرفت.مادرکودک نگران شده بود که مبادا دخترش از توفان بترسد، به همین جهت تصمیم گرفت با اتومبیل خود به دنبال دخترش برود.در وسط های راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که با هر رعد و برقی می ایستد به آسمان نگاه کرده ولبخند می زند!!!زمانی که مادر از او پرسید چه کارمی کنی؟ دخترک پاسخ داد:من سعی می کنم صورتم قشنگ به نظر بیاد،چون آسمون داره از من عکس می‌گیره...!!!
در هنگام رویارویی با توفان های زندگی، صبور باشید و بهترین عکس العمل را نشان دهید